English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1887 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
We must settle the price first. U اول باید قیمت راطی کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
processes U مراحلی راطی کردن
process U مراحلی راطی کردن
To cover (traverse)long distances. U مسافت زیادی راطی کردن
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software U نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price U فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
to have to U باید
maun U باید
outh U باید
shall U باید
there is a rule that... U که باید.....
ought U باید
should U باید
the f. of a table U باید
must U باید
in due f. U باید
It must be granted that … U باید تصدیق کر د که …
i ougth to go U باید رفت
i ougth to go U باید بروم
i ought to go U باید بروم
i must go U باید بروم
how shall we proceed U چه باید کرد
you must know U باید بدانید
as it deserves U چنانکه باید
ought U باید وشاید
it is necessary for him to go U باید برود
it is to be noted that U باید دانست که
We have to go as well. U ما هم باید برویم .
it is necessary to go U باید رفت
one must go U باید رفت
Let us see how it turns out. U باید دید چه از آب در می آید
What can't be cured must be endured. <idiom> U باید سوخت و ساخت.
comme il faut U چنانکه باید وشاید
the needful U انچه باید کرد
You should have told me earlier. U باید زودتر به من می گفتی
to d. what to say U اندیشیدن که چه باید گفت
he must have gone U باید رفته باشد
enow U بسنده انقدرکه باید
shall i go? U ایا باید بروم
to do a thing the right way U کاری راچنانکه باید
we must winnow away the refuse U اشغال انرا باید
you might have come U باید امده باشید
you must go U شما باید بروید
chicane U مانعی که باید دور زد
One must suffer in silence. U باید سوخت وساخت
he needs must go U ناچار باید برود
meetly U چنانکه باید و شاید
I must leave at once. باید فورا بروم.
Water must be stopped at its source . <proverb> U آب را از سر بند باید بست .
prettily U بخوبی چنانکه باید
it is to be noted that U باید توجه کردکه
it is to be noted that U باید ملتفت بود که
You must make allowances for his age . U باید ملاحظه سنش را بکنی
One must take time by the forelock . U وقت را باید غنیمت شمرد
I must be going now. U الان دیگه باید بروم
I must make do with this low salary. I must somehow manage on this low salary. U بااین حقوق کم باید بسازم
It must be quiet. باید ساکت و آرام باشد.
One must draw the line somewhere. <proverb> U هر کس باید ید و مرزش را مشخص کند .
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
Two witnesses should testify. U دو شاهد باید شهادت بدهند
You have to go back to ... شما باید به طرف ... برگردید.
backlog U کاری که باید انجام شود
Every day that you go unheeded, you need to count on that day U هر روز که بیفتید، باید در آن روز حساب کنید
I must take the kid to school . U باید بچه راببرم مدرسه
We must find a basic solution. U باید یک فکر اساسی کرد
Protocol must be observed. U تشریفات باید رعایت شود
One must keep up with the times. U باید با زمان آهنگ بود
you shoud rinse it in lukewarm water. U در آب ولرم باید آنرا آب بکشید
I have some letters to write . U چند تا کاغذ باید بنویسم
There must be some mistakes. باید اشتباهی شده باشد.
There must be a catch(trick)in it. U باید حقه ای درکار باشد
One must tackle it in the right way. U هرکاری را باید از راهش وارد شد
backlogs U کاری که باید انجام شود
load U کاری که باید انجام شود
to which side do I have to turn? U به کدام طرف باید بپیچم؟
i must answer for the damages U ازعهده خسارت ان باید برایم
She must be at least 40. U او [زن] کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
it needs to be done carefully U باید بدقت کرده شود
We had to queue [line] up for three hours to get in. U ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
if i know what to do U اگر میدانستم چه باید کرد
how shall we proceed U چگونه باید اقدام کرد
loads U کاری که باید انجام شود
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
parting of the ways U جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
I've got to watch what I eat. U باید مواظب رژیمم باشم.
do the necessary U انچه باید کرد بکنید
he is much to be pitted U بحالش باید رحم کرد
high priced U پر قیمت
above rubies U بی قیمت
PR U قیمت
bourse U قیمت
all in price U قیمت کل
cif U قیمت
invalued U بی قیمت
cost,insurance,freight and exchange(cif& U قیمت
wage price guideline U قیمت
wage price spiral U قیمت
equivalent U هم قیمت
equivalents U هم قیمت
priceless U بی قیمت
price line U خط قیمت
price limit U حد قیمت
nominal U کم قیمت
value U قیمت
values U قیمت
valuing U قیمت
cost U قیمت
worth U قیمت
valueless U بی قیمت
prices U قیمت
price U قیمت
quotation U قیمت
quotations U قیمت
At the price of. At the cost of . U به قیمت
treasure U ذی قیمت
set (one) back <idiom> U قیمت
a bitter pill to swallow <idiom> U یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
blank U فضایی در فرم که باید کامل شود
blankest U فضایی در فرم که باید کامل شود
You will need to spend some money on it. U تو باید برایش پول خرج بکنی.
why need he say that U چرا باید این سخن را بگوید
i know how to do it U میدانم چطور باید اینکار را کرد
today of all days U از همه روزها امروز [باید باشد]
actions U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
Only dead fish swim with the flow [stream] . <proverb> U در زندگی باید بجنگیم. [ضرب المثل]
integrand U جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
How many times do I have to tell you that … U چند بار باید به شما بگویم که ...
Do I have to change trains? U آیا باید قطار عوض کنم؟
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it . U کلکی درکار باید باشد ( هست )
A bitter pI'll to swallow. U چیز تلخ وناخوشایندی که باید پذیرفت
Do I have to change busses? U آیا باید اتوبوس عوض کنم؟
disclose U یات چیزی که باید مخفی می ماند
I should bring you round to my way of thinking . U باید تو راهم با خودم همفکر کنم
discloses U یات چیزی که باید مخفی می ماند
disclosing U یات چیزی که باید مخفی می ماند
operand U که باید توسط عملگرا اجرا شود
One must take the bad with the good . U باید خوب وبدش راقبول کرد
How can you ask? U این باید واضح باشد برای تو
unauthorized U آنچه باید مجوز داشته باشد
The football field must be marked out. U زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
It must be put up to the prime minister . U باید بعرض نخست وزیر برسد
There must be some mistakes. باید اشتباهی روی داده باشد.
You must account for every penny. باید تا دینار آخر حساب پس بدهی
We should be leaving now. U باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
You ought to coordinate(harmonize) your plans (programs). U باید برنامه هایتان را هم آهنگ کنید
You must have respect for your promises. U باید بقول خودتان احترام بگذارید
Why should I take the blame? U چرا من باید تقصیر را به گردن بگیرم؟
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
It must have a solid foundation. U اساس کار باید محکم باشد
you must know this U شما باید این مطلب را بدانید
appraisable U قیمت کردنی
least price U حداقل قیمت
low price U قیمت کمتر
price floor U حداقل قیمت
at par U به قیمت اسمی
low price U قیمت پائین
at any cost U بهر قیمت
list price U قیمت فاکتور
at a knock-down price U به قیمت مفت
basic standard cost U قیمت پایه
average price U میانگین قیمت
average revenue U قیمت عادی
just price U قیمت منصفانه
just price U قیمت عادلانه
base price U قیمت پایه
base price U قیمت مبنا
basic price U قیمت پایه
nominal price U قیمت عادی
basic price U قیمت مبنا
average price U قیمت متوسط
basic standard cost U قیمت استاندارد
last price U قیمت اخر
normal price U قیمت متعارف
mark down U تنزل قیمت
consideration U جایزه قیمت
minimum price U کمترین قیمت
considerations U جایزه قیمت
normal price U قیمت عادی
worthless U ناچیز و بی قیمت
minimum price U حداقل قیمت
monopoly price U قیمت انحصاری
net cash U قیمت مقطوع
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1they have to be self-consistently determined.
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com